مجاهدین اسلام

...وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْراً عَظِیماً

مجاهدین اسلام

...وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْراً عَظِیماً

مجاهدین اسلام

فضّل الله المجاهدین بأموالهم و أنفسهم علی القاعدین درجه، و کلا وعد الله الحسنی، و فضّل الله المجاهدین علی القاعدین أجراً عظیماً. سوره نساء، آیه ی 95

اینجا خاکریزی است برای دفاع از حریم ولایت.

آیه 95 سورۀ نساء از اون کارهای تبلیغاتی خداست. تبلیغات برای ساختن یک فرهنگ، فرهنگی که حالا ما اسمش رو گذاشتیم روحیۀ جهادی...

همان فرهنگی که دشمن شبیخون زده بهش. تجاوز کرده بهش. چون بهتر از ما فهمیده چه سعادتی در گروی این فرهنگ است.

آری ما با شیطان طرفیم، نه صرفاً یک کشور به نام آمریکا و ایادیانش. بهتر از من و تو تفاسیر را مطالعه میکنند در پژوهشکده های استراتژیکیشان.

چه بصیرتی داشت، پیر جماران. روحت شاد روح الله کبیر. براستی که شیطان بزرگ با ما، با ایران اسلامی در تقابل است...

برادر بسیجی، تویی که خود را جهاد گر میدانی، روی قبر مختار این آیه هک شده است...

باشد که سرانجام ما هم پیوستن به خدا باشد با جهاد با شهادت ...
.
.
.
.
عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است/
دادن سر نه عجب داشتن سر عجب است...
.
.
.
مرگ بر آمریکا یک اصل اعتقای است برای ما و به نوعی باوری است دینی مبنی بر اندیشه های عاشورایی.

روی سیاه دیگ

مجاهدین اسلام | چهارشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۳، ۰۷:۰۴ ب.ظ

به دلیل اینکه ما برحسب وظیفه می نویسم و نه دل، بنابراین مطلبی را که در مورد اربعین و انتقادهایی که از معجزۀ اربعین کربلا آماده کرده بودم را به آینده موکول میکنم و مینویسم از شیخی که ما به اشتباه فکر میکنیم اطرافیانش از او سواستفاده میکنند و این شیخ دلسوخته!!! نمی خواهد خانواده خود را از رها کند تا از انقلاب دور شوند. 

اما اشتباه همین جاست. او و اطرافیانش یعنی همسر و فرزندان و اعضای دفتر و سایت ایشان که هر از چند گاهی مطلبی را روی خروجی پایگاه اطلاع رسانی شیخ قرار می دهند تا او را همان مرد دوران دور نشان دهند همگی با هم از یک کرباسند.

به اصطلاح اصلاح طلبان را چه کار با شیخ، اگر این شیخ خواب آلود این مصلحین را از اطرافیان خود بداند که حساب کار مشخص و اگر نداند که حرف این مطلب هم همین است راحت تر میشود پی برد به اهداف این خاندان.

صحبت در مورد شخصی است که همسر وی که از شجاع ترین زنان باید او را خواند! اولین و شاید تنها کسی بود که مستقیم مردم را به اغتشاش و آشوب در سال 88 فراخواند و گویا شیخ ما در خواب و رویای دیدن امام به سر میبرد.

دختر او در تجمع ونک در حال چرت و پرت گفتن بر علیه نظام رویت شد، فیلمش هست! و فلانی در فلان تجمع فائزه را دید و آن یکی در فلان جلسه  دید و... و بالاخره آقاسعید در شهر ری!!! که البته این هم فیلمش هست.

محمد(از بستگان نزدیک) ایشان به یکی از هم پیاله ای های خود گفته بود باید رهبری را به هن و هن بیاندازیم!!! (قبل از انتخابات88)

در آن گیرو دار و بگیر وببند آقا مهدی دیزی خور ایشان به فرنگ سفر میکند. آن هم انگلیس مظلوم. بالاخره میآید و یاسر کوچولو و آبجی به استقبالش میروند و سلام شیخ را به او میرسانند. باید این اوباش حرام خور، دزد و محارب دستگیر میشد تا یکی از وثیقه های میلیاردی شیخی که حالا دیگر به ضرب و زور سایت های معلوم الحال و ایضا عمامه به سرهای قبیله گرا و حزب گرا آیت الله شده بود رو میشد. خلاصه مهدی جان مفت خور و البته پر خور به دلیل عارضه قلبی از اوین به بیمارستان دی منتقل میشود و شیخ آیت الله شده هر روز به بیمارستان رفته و از احوال نخبه اش جویا میشد. گور بابای مریضهایی که به خاطر تدابیر شدید امنیتی باید همه روزه متحمل رویت جمال نه چندان خوشایند شیخ و خانواده زیاده گو و زیاده خواه شیخ میشدند.

بگذریم. برویم سر اصل مطلب. این خانواده انقدر خرابکاری کرده اند که بادیدن ریخت یکی از آنها رگ ایرانی و اسلامی بودن ما باد کند.

حالا با درگذشت آچار فرانسه انقلاب، همان شخصیت نجیب و دوست داشتنی و البته بدون حاشیه، رئیس محبوب خبرگان آیت الله مهدوی، شارلاتان ها و کم فروشانی در پی این هستند تا دیگ روسیاهی را جای دیگ مسی و خوشرنگ در بازار مس فروش ها در پاچه جماعتی کنند. شاید بتوان گنجشک را رنگ کرد و جای قناری فروخت اما پیرمرد فرتوت و خواب زده و خانواده از دست داده را نمیتوان جای عالمی مظلوم و یاور رهبری به خورد این ملت داد.

چرندیات ایشان در نمازجمعه 88 و قبل تر از آن نامه سرگشاده ایشان به رهبری و مهملاتی که به امام میبندند با سند رویا گوشه ای از تفکر ضد ایرانی و لندن پسند این شیخ است که دندان تیز کرده بر کرسی ریاست خبرگان.

درست است در نهضت امام این شیخ از سابقون است اما در ولایت مداری بعد از امام، هویدا کرده است داستان جمل را و شخصیت هایی در کنار ایشان عبدالله زبیر را.

این جماعت جماران نشین دارند با خیال راحت کار تیلیغاتی می کنند زیر سایه دولت تمدید و امید و ما نظاره گریم جای اینکه پنجه ای شویم بر حنجره اینها چرا که زیر پرچم علی هستند و گوش به فرمان معاویه...

پ.ن1: بقدری سوتی و خرابکاری دارند این خانواده که ما بتوانیم بارها و بارها رد و توبیخشان کنیم.

 

خاندان هزینه ساز

پ.ن 2: آقای مهدوی کنی و امثال ایشان چه کاری انجام داده اند که ما دوستشان داریم و مقبولند و یا چه کاری انجام نداده اند؟ منظور اینکه ما خواهان جمع و وحدت هستیم فرقی نمی کند رفسنجانی باشد یا منتظری، مشکینی باشد یا مهدوی، ایکس باشد یا ایگرگ. ملاک رعایت اصول و حفظ منافع نظام اسلامی است در همه حال.

پ.ن3: حالا که باید از عظمت راهپیمایی اربعین و دستپاچگی غرب نوشت و همینطور از محبوبیت و اقتدار حاج قاسم های سلیمانی، باید بپردازیم به حماقت های برخی! همچون شیخ آیت الله شده و یا سید غیر صادق همان مرجع انگلیسی...

و

ما برای مقابله با تفکر سرمایه داری(خاندان هاشمی) ، منزوی کردن ولایت فقیه(شیرازی ها) جدایی دین از سیاست(انجمن حجتیه) شمشیر را از رو بسته ایم.

بروند به کسب و کار و تحصیلشان برسند یاران سست عنصر عصر ما...

غفرالله لی و لکم

علی مدد

  • مجاهدین اسلام

خاطرات نورانی

مجاهدین اسلام | دوشنبه, ۳ آذر ۱۳۹۳، ۰۸:۰۲ ق.ظ

به نام خداوند حسین...

1. ناظم هیئت می گفت اگه محبت صاحب پرچم نبود الان به جای رد پاش تو دلم چاله های نکبت حفر شده بود...

2. دختری جوان از اشتباهاتش میگفت، اشتباهی که تو دوران مجردی........... کرده بود. حالا نوکر اسطوره محبت همسرش شده بود...

قرار بود نام اولین فرزندش رو حسین بذاره، که گذاشت...

3. مرد قد بلند و لوطی مرام وارد اتاق کارم شد، نصاب بود، معمولا عصر های روزهای رمضان مناجات حاج منصور گوش میدادم، تعارفش کردم نشست، سر صحبت رو وا کرد و از جوونیاش گفت. حاجی داشت ماجرای مرد دایم الخمر رو که علامت کش دسته عزا شده بود رو تعریف میکرد، بغض گلویش ترکید و با گریه بلند می گفت آره بخدا منم نجات داده به منم آبرو داده...

4. هر از چند گاهی شعری می سرود تو قالب روضه، ی بار متن عاطفی و دلنشینی بهم داد تا تو وبلاگ کارکنم ماجرای پسر دانشجویی بود که تو شهرستان قبول و خونه مجردی گرفته بود خلاف کوچیکش مواد مخدر و روابط............ بود. برای محرم برگشته بود تهران. پابند هیئت شده بود. رها شد از بند غیر او...

بعد ها فهمیدم اون دانشجوی رستگار شده خودش بوده.

5. مادر یکی از بچه ها بود هر چند وقت زنگ میزد و از احوال پسرش میگفت و می پرسید. بهم گفت اگ میشه این سری پسر منم ببرید کربلا، پدرش هم موافقه. گفتم مارو هم به اعتبار امثال این بچه ها میبرن. گریش گرفت، گفت پسرم تو روی من و پدرش وایمیستاد و فحش ناموس بهمون میداد اما سری آخر که از هیئت اومد به پای باباش افتاد و گفت به خاطر حسین(ع) ببخشید، غلط کردم، جبران میکنم. یادم افتاد سخنران از حرمت پدر و مادر و وظیفه خادم هیئت صحبت کرده بود.

6.هر موقع اعصابش می ریخت به هم، ی آژانس میگرفت و خودش رو به اولین مجلس روضه میرسوند.

7. میگفت: تا بعد از سربازی اعتقادی به گریه و عزاداری برای ائمه نداشتم. با اینکه ته دلم راضی نبود ولی به ظاهر قبول نمیکردم تا اینکه مادرم فوت شد و نذر آش اربعینی که داشت گردن من و خانومم افتاد. حالا نمک گیرش شدم و خادمش.

8. ماه رجب بود، چون خیلی زمان گذشته بود، قرار شد دو تا از بزرگترهای هیئت به رسم احترام و عرض پوزش برن پول آشپز محرم رو بدن، اومدن پول بگیرن گفتم ی مبلغی اضافه کنید به حق الزحمه اش چون هم زمان خورده و هم دستش تنگه، همیشه تو آشپزخونه میگفت اگ بدهکار نبودم عین دوماه محرم و صفر رو نوکری میکردم براش.

وقتی پول رو بهش داده بودن شروع کرده بود به گریه، آشپز میانسال و ساده دل با گریه گفته بود، امروز سر صبح گلایه کردم به آقا که من که زیر پرچمت هستم چرا باید زندگیم لنگ پولهای جزئی باشه...

تا صبح هم بنویسم تموم نمیشه این خاطره های نورانی. تازه اینها شنیده ها و تجربیات یک کمترین هست...

الحق که تو کشتی نجاتی...

پ.ن1: عرض پوزش بابت عدم حضور. تو این مدت تحقیقی کردم مبنی بر سود و زیان وبلاگ نویسی. حالا با خیال راحت تری می نویسم و البته با حواسی جمع تر و همینطور هدفدار. ایکاش اونایی که برابر میدونن وبلاگ نویسی رو با شبکه های منحوس اجتماعی علی الخصوص موبایلی، برن ی پرس و جویی کنند از اهل فن.

پ.ن2: بارمان گران تر شده. همزمان باید به عمامه داران انگلیسی هم برسیم در کنار مبارزه با وایبر و... . داستان متعصبین برهنه شدن و یا نشدن در هیئت هم هست. و صد البته توصیۀ نائب امام زمانمان از هر پند و امر و راهکار غیر، مهم تر و لازم الاجرا تر میباشد.

اینها اهداف کوتاه مدت وبلاگ مجاهدین اسلام است.

پ.ن3: در مذکرات هسته ای، آیا جای شعار هیهات منا الذلة خالی است؟ اگر خالی باشد چه باید کرد؟؟؟

التماس دعا

علی مدد

  • مجاهدین اسلام

کربلای امروز، غزه

مجاهدین اسلام | چهارشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۳، ۰۵:۲۲ ب.ظ

بسم الرب الشهدا و الصدیقین

تقدیم بر بزرگمرد دشت بلا، حضرت علی اصغر روحی فداه

برای جنابشان همین بس باشد که آن حرامی با همان تیر میتوانست حسین بن علی را هدف بگیرد و قائله را تمام کند، اما شما را مناسب تر دید... دیگر برابری تیر سه شعبه گلوی شما با همان تیر چشم عبد الصالح خدا، عباس و قلب پدرتان جای خود.

برگ برنده را قمار بازها آخر بازی رو میکنند. و تو همان برگ برنده بودی برای یعقوب کربلا...

خون تو را تقدیم کرد به آسمان، حسین و شاید یک قطره اش در غزه فرود آمده، امروز.

غزة

آری، کربلای امروز غزه است و ما تشنه زیارت کربلا. و من "حبیب" وار منتظر شنیدن هل من ناصر از لبان حسین زمان هستم. و هیچ دور نیست این اذن جهاد. جهاد در سرزمینی که حرمله ها کودکان را ترجیح می دهند...

+ نقاش فقیر نوشته: نمی توان همه کودکان را کشت! یکی برای انتقام زنده می ماند یا با آب به کاخ فرعون می رود یا با آه...

++لعنت خدا بر هر امری که در نمی یابد غزه را. از جام های جهانی تا دلستر های خنک ظهر تابستانی.

پ.ن1: چه سالهای پر مشقتی را داریم تجربه میکنیم. شاید تاوان کم کاری هایمان است، مشاهده و شنیدن روضه های باز و معتبر در تلوزیون از عراق و سوریه و کربلای امروز غزه جانگداز است.

پ.ن2: تنها فرق علی اصغرهای غزه با علی اصغر کربلا، شاید ترس و لبخند باشد وقت شنیدن زوزه موشک و تیر...

پ.ن3: من برای توفیق روز افزون و دوری بلیات از مومنه هنرمند، الهام چرخنده، ختم صلواتی نذر کرده ام. 

 

 

التماس دعا

 

  • مجاهدین اسلام

زاده رمضان، فرزاد

مجاهدین اسلام | چهارشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۵۲ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

                                            

 

    إِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذینَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ

همانا خداوند از کسانی که ایمان آورده اند دفاع می کند ( هجوم دشمنان را دفع و راه پیروزی را باز می کند ) ، البته خداوند هیچ خیانت پیشه ناسپاسی را دوست ندارد.

پس کسی را که خداوند مدافع او است چگونه انسان به خود جرأت می‌دهد که پرده‌اش را بدرد و رازش را فاش کند یا عیبش را آشکار سازد، و یا بی دلیل به او تهمت وارد نموده و آبروی او را بریزد و به حیثیّتش صدمه برساند(سوره حج آیه38)

 

 

دومین سال است که نا اهلان کوردل ما را از شنیدن مستانه های فرزاد عزیز محروم کرده اند ولی غافلند از این که اعمال ماندگارند تا نامها و شهرت ها.

حاج فرزاد، هرچند برنامه ماه خدا دیگر آن مجری خوش الحان را ندارد اما به لطف مهربانی ها و خلوص نیت جنابتان همچنان پر بیننده ترین برنامه سحر گاهی است.

 

پنهان کنید یوسف اندیشه مرا / وقتی که چاه درد، زلیخای تهمت است!…

و حرف من: تا وقتی که یاد نگیریم کارشناسی در امور دیگران و همینطور موادی که نه تخصص ماست و نه مربوط به ما را ورود نکنیم خواهیم باخت دوستان خوب را. آن مجله های زرد و لجن گرفته و آن عوام هوچی گر و دهن بین را چه کسی نجات خواهد داد از این همه فلاکت و هلاکت و دریوزگی...

 

 

             

 

 

پ.ن1: چندی است عجیب در ذهن من است مرجع مظلومم، همویی که برخی مقلدینش به مقام اجتهاد رسیده اند.

اللهم احفظ قائدنا و مرجعنا و سیدنا الامام خامنه ای... آمین

پ.ن2: غزه قله دعای ماست و فراموش نخواهیم کرد جمعه آخر را...

راستی، مفلوکان مبدع و مجری شعار نه غزه نه لبنان، آن جمعیت روضه خوار و بعضا................... چشم های کورشان میبیند این روزهای غزه را؟؟؟ 

پ.ن 3: بزودی بروز خواهد شد بیوگرافی وبلاگ، مطلبی که مدتهاست مرا درگیر خود کرده!

 

 

التماس دعا

 

 

 

  • مجاهدین اسلام

سلام خدا...

مجاهدین اسلام | دوشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۳، ۰۴:۵۱ ب.ظ

اللهم رب شهر رمضان...

 

درب بزرگ سبز رنگ بسته شد. دربی سنگین، باوقار و با صلابت. جمعیتی پشت در مانده اند با ظروفهای معمولا پلاستیکی و در ابعاد مختلف در دست و بعضا دست خالی.

عاقل مردی نورانی از بالای در به جمعیت میگوید، اجازه دهید سینه زنان  پذیرایی شوند و بعد انشالله به شما هم میرسد. پیرزنی در آن هیاهو خطاب ب مرد نورانی گفت: غذا چی چی هست؟ جواب شنید: قیمه!

 

تعدادی از دست اندرکاران هیئت که حکم سرپایی(کسانی که غذا میدهند در هیئت) را داشتند از لای جمعیت به درب رسیدند و رفتند داخل و کسی نتوانست اضافه بر سازمان وارد شود. چون آن عاقل مرد با صفا کاربلد بود.

سفره های سفید پارچه ای درچند ردیف پهن شدند و عزاداران همه نشستند و آرام آرام مشغول شدند.

در میان حسینیه مرد ژنده و چرک پوشی به همراه چند پسربچۀ قد و نیم قد را بردند یک گوشه ای از حسینیه نگه داشتند. چشم هایم را ریز کردم تا متوجه شوم قضیه چیست. دست هر کدامشان یک یا دو ظرف غذا بود. شبیه به کارتن خوابها بودند.

جمعیت کم کم داشت ترک میکرد حسینیه را و تعدادی غذا اضافه مانده بود برای سرپایی ها

افراد پشت درب هم کم کم نا امید شدند و فهمیدن با این جمعیت غذایی اضافه نخواهد ماند و دوتا دوتا و تک تک رفتن...

تقریبا حسینیه خلوت شده بود. آن مرد چرک پوش و فرزندهای کرکثیفش با عجله هر باقیمانده غذایی را داخل نایلونهایی که برای کفش عزاداران تهیه شده بود میریختند. نان و سبزی و برنج و ... قروقاطی و با عجله...

شاید غذای چند روز یک خانواده و شاید چند خانواده آواره تامین میشد. نوش جانشان.

***

حالا ده روزیست سفره پهن شده و من پشت درب مانده ام. دربی که هنوز هم باز است و حتی آن پیرمرد نورانی را هم ندارد. چندین ملک بال دار احاطه ام کرده اند و با تشریفات استقبال میکنند. اما من روی ورود ندارم. وضعیتم از آن کارتن خواب چرک پوش هم بدتر است. تازه فهمیدم اینجا ده روزی است سفره پهن است.

 

همانند آن تاجری که کشتی هایش غرق شده. همانند آن کودک کار، همان فال فروش چهاراه که قدش به آستانه شیشه ماشین نمی رسد نگاه ملتمسانه دارم بر تو ای بانی خوبی ها. اجازه میخواهد از تو موجود دوپای چرک پوش. همویی که بیست و اندی سال است زیر بار دنیا مانده...

 

 

اجازه میخواهد تا لقمه ای بگیرد از سفره شما از میان ته مانده های غذای میهمانانتان. میشود به کنیز ربابتان بگویید از آن دانه های برنجی که از دهان جناب علی اصغر میریزد دانه ای به من هم بدهد؟ فقط یک دانه...

آه خدای من، تمام شهر آمده اند حتی کارتن خوابها و به ظاهر آواره ها و من جامانده ام و هنوز آرزوهای بلند مرا ترغیب میکند که به سال بعد دلخوش کنم...

همه آمده اند به شهر تو و من تنها در شهر خودم مانده ام...

د س ت م ر ا ه م ب گ ی ر

 

 

پ.ن1: استدعا دارم تو این شبها دعا کنید برای یکی از عزیزان و آشنایانم، شخصی که عاشق خداست، و با میگرن دست و پنجه نرم میکند. انصافا هر جا دلتون شکست از امام رضا بخواهید نگاهی کند به دوست من مثل همیشه...

 

پ.ن2: عده ای همایشی به پا کرده اند با نام "دل آرامیم" شاید تو جواب دلواپسان! پیشنهاد میکنم یک همایش عمومی با دعوت از عموم برپا کنند شاید آنموقع باید بهشان گفت "دلاراییم"

مخصوصا اگر لباس سبز و بنفش بپوشند!!!

پ.ن3: وفات مادر مومنین نه، مادر خوبیها، مادر ام ابیها، مادر وفا و مهربانی، تسلیت.

جا دارد پژوهشی شود که چرا نام زیبای "خدیجه" در انتخاب اسم برای دختران شیعه، جایش را داده به هورام و وانوشه و نیوشا و مارال و کوفت و زهره مار و....

 

 

 

شمیم اهل نظر را به هر کسی ندهند

صفای وقت سحر را به هر کسی ندهند

کجاست دیده ی روشندلان باطن بین

نگاه نیک نظر را به هر کسی ندهند

تو بی هنر ! که به فکر و خیال دل بستی

معطلی ، که هنر را به هر کسی ندهند

ادب ، نیاز اساسی سالکان ره است

رموز طی سفر را به هر کسی ندهند

چه داغها ، چه بلاها ، چه رنجها باید

یقین که سوز جگر  را به هر کسی ندهند

شنیده ام ز بزرگان معرفت یاران

خلوص و دیده ی تر را به هر کسی ندهند

کسی که اهل شهادت نبود نا اهل است

بدان که میل خطر را به هر کسی ندهند

قسم به راهب نصرانی و سه ساله ی شام

طواف کعبه ی سر را به هر کسی ندهند

سوی حسین به فردای محشر ای یاران

جواز و اذن گذر را به هر کسی ندهند

دعای عهد بخوان رجعتی اگر خواهی

که درک صبح ظفر را به هر کسی ندهند

 

شاعر : سید محمد میر هاشمی

  • مجاهدین اسلام

رمضان الرئوف

مجاهدین اسلام | يكشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۳، ۰۱:۴۸ ب.ظ

اللهم رب الشهر رمضان...

رمضان از دیدگاه امام خامنه ای

ماه رمضان از اون ماههای پر طرفدار خداست. شبیه ماه محرم. از اون ماههایی که هم آدم خوبا دوست دارنش و هم آدم بدا.

شاید به خاطر اینه که جناب ابلیس لعنتی دست و  بالش بسته است تا دل خرابی چون دل من بتونه نفسی بکشه و تو این سی روز فقط با نفس خودش مبارزه کنه، نفسی که برای خود ابلیسی شده...

چقدر باید خداروشکر کرد برای اینکه اجازه داده یک بار دیگه تو این ماه نفس بکشیم؟ گاهی اوقات میگم صفت ستارالعیوبی خدا بیشتر از هر صفتی شامل حالم شده اما وقتی همچین شرایطی رو میبینم میفهمم فراتر از ستاریت است. صفتی که هم شامل ستاریت میشه و هم شامل بهره مندی، مثل بنده های خوب خدا. صفت رئوفیت خداست که اوج رحمانیتش هست. صفتی که شاه و گدا رو باهم دعوت میکنه سر سفره.

رئوف در معنا یعنی انتها و بالاترین نقطه از قله رحمانیت خدا. و چه کسی میدونه که اوج مهربونی خدا یعنی چی؟

و من خراب و آلوده از سر کاسه لیسی سفره این ماه هم که شده ناخداگاه به دنبال مظهر این صفت میروم.

 

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا المرتضی... ایها الامام رئوف...

همان امام رئوفی که هرچه رضایت است در زندگی ما از ناحیه مقدس ایشان است، چه بخواهیم و چه نخواهیم. چه بدانیم و چه ندانیم.

همان امامی که به درستی، اوج قله مهربانی خداست. امام بزرگواری که ماههاست در انتظار پابوسیش هستم.

آه از این دل سیاه ولی پر درد. دلی که آرزو دارد وقتی نام ثامن الحجج را میبرد یکبار هم شده بخاطر وصل بشکند نه خجالت و دلتنگی...

امام مهربان، با نام تو قدم گذاردم بر این میهمانی هر چند لایق نیستم. اما حکایت امثال ما حکایت مفضل و دوستانش است در زمان جد شما حضرت صادق(ع). همان کفتر بازانی که مرام گذاشتند برای امام خویش هرچند به اسم و رسمشان به ظاهر در شان امامشان نبود...

علامه از رئوف میگوید.

من الواط، هرچند فاصله دارم با شما و این ماه خوب اما آرزو دارم جانبازی کنم به پای شما و حریم شما زیرا شنیده ام زوزه آن حرامیان داعشی را که خط و نشان کشیده اند برای حریم شما....

ظاهرا هر کشوری را بهر کاری ساختند!        کار ما ایرانیان دفع بلا از کربلاست...

......................... .

پ.ن1: ما را به دعا کاش نسازند فراموش/ رندان سحر خیز که صاحب نفسانند

فرا رسیدن ماه ضیافت الهی بر شما و خانواده محترم مبارک.

عازم یک سفرم/ سفری دور به جایی نزدیک/ سفری از خود من تا بخودم/ مدتی هست نگاهم به تماشای خداست و امیدم به خداوندی اوست...

پ.ن2:سرانجام وارد خانه جدید شدم کوچ از بلاگفا به بلاگ. جایی که هم مذهبی تر است و هم امکانات بیشتری دارد. به امید آنکه خانه قبر هم برایمان هم مذهبی تر باشد از دنیا و هم امکاناتش بیشتر.

پ.ن3: آقای روحانی، از اینکه به همراه برخی از وزرا و مدیران دولت بنفشتان به جای استفاده از تریبون و منبر از شبکه های اجتماعی استفاده میکنید متاسفم. و بازهم یاد خاطره تلخ ازدیاد کاندیداهای انشاالله اصولگرا و هوادارن خود مجتهد انشالله حزب الهی!

  • مجاهدین اسلام

طهران، شهر خاکستری

مجاهدین اسلام | سه شنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۲:۲۲ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

نمی دانم کدامین روز خواهند گفت به طهران، پایتخت هفتاد و دو ملت اما خوب می دانم که این کلان شهر خاکستری نیک فرصتی است برای رسیدن به دیار سبز.

طهران را ماتم فرا گرفته. تمام شهر رنگ باخته. حتی اتوبان مدرس تقاطع بزرگراه همت که به همت شهرداری بسیار زیبا شده و فراوان است از سر سبزی تمایل به خاکستری دارد.

تهران خاکستری

آری، طهران خاکستری شده. در خیابانهای پر بوق و دود طهران به خوبی لمس میکنی که بالاتر از سیاهی  آسفالت های خیابان رنگی هست به نام خاکستری. مرز بین سیاهی و سفیدی...

امروز صبح در پیاده روی خیابان تخت طاووس همانند هر روز به طرف محل کار همگام بودم با موشهای دانه درشتی که دیگر یک شهروند خوبیم برای یکدیگر! مانند هر روز. حتی موشهای شهر من نیز دانه درشت دارند مثل مجرمین و مسئولین شهر من.

نبش خیابان کوه نور- تخت طاوس، داخل باغچۀ خالی از گل و گیاه، گنجشککی کنار پایۀ خاکستری رنگ چراغ راهنما  که جای آقای درخت را گرفته به پلاستیک های کارتن یک مانیتور نوک میزد...

اینجا طهران، همه چیز در حال تحول است. جای درخت با تیر چراغ راهنما و بعضا تیر برق عوض شده. اینجا طهران، جایی که موشها دانه درشت شدند. اینجا طهران، جایی که گنجشککان معصوم به هر کاری تن میدهند برای استحکام خانوادۀ خود.

دیگر همانند قدیم حاجی مسجدی هایی نیستند تا جذب کنند جوانان را. جای خالی ابراهیم هادی در مسجد و زمین والیبال محل خالیست. ابراهیم هادی های هم نسل من پایگاهی بهتر از بسیج و مسجد سراغ دارند. واتساپ، ویچت و الباقی خواهر و برادر های منحوسش جای مسجد های طراز اسلامی مد نظر پیر شهر ما را گرفته.

آه، طهران، تویی که در دل خود فیلسوف الدوله و مروی داری، ای بزرگ شهری که فقط یک محله کوچک تو ده ها شهید داده است من به خوبی میدانم ریشه تو با خون شهدا در قلب زمین تکاپو دارد و روزی سربلند خواهی کرد به زیر پای حضرت خورشید...

چند صباحی است تو را با ت مینوسند اما دوست دارم تو را با ت دسته دار بنویسم لا اقل در این وجیزه جمع پاک نگاشته شوی.

طهران را با تمام فساد و عمارت های شیطانی اش دوست دارم چون در کوچه پس کوچه هایش گمنامانی هستند که هدفشان همچو تلاششان از بین بردن منکرات و محرمات است.

----------------------------

پ.ن1: به اهل شبکه های اجتماعی همچون واتساپ و... از یک دگم و سیاه بین: از رابطۀ پروژۀ کشف حجاب غیر مستقیم و اصرار دولت بر فراگیر شدن این شبکه ها چه می دانید؟ و اینکه حضور افراد مذهبی در این سیاهچال ها بهانه ای است به دست سران فرهنگی برای مقابله با فیلتر شدنشان؟؟؟

پ.ن2: از انسجام فرقه های ضاله بهاییت و حجتیه و نیز فعالیت مقلدین صادق شیرازی تا انسجام بسیجیان و حزب اللهی ها و مقلدین امام خامنه ای چقدر فاصله است...

پ.ن3: حرکتی کلید خورده به لطف شهدا در زمینه رسانه ای و فعالیت وبلاگهای ارزشی که به حمد لله مقداری جلو رفته است. با تشکر از عزیزانی که دست یاری داده اند و خواهند داد.

اطلاعیه: این شماره آخرین پست است در بلاگفای بوووووووق!. نصفه اثاثهایم  را برده ام به خانۀ جدیدم در بلاگ و انشالله بزودی در آنجا سکنی میگزینم.

البته یکی از بزرگواران زحمت طراحی وبلاگ  را میکشند و دو نفر دیگر از عزیزان در آینده در محتوای آن کمک میکنند.

التماس دعا

  • مجاهدین اسلام

امام نقی(جان جانان)

مجاهدین اسلام | يكشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۴:۱۴ ب.ظ

امروز از صبح که از خونه بیرون زدم تا الان چند نفری پرسیدن که چرا مشکی پوشیدی...

امام هادی ما به قدر کافی غریب هست در دل شیعیان.

دلسوخته ای میگفت پارسال برای شب شهادت امام هادی رفته بودم فلان مسجد(صاحب سخن تو عرصه هیئت داری!) ی مادر به همراه پسربچه اش اومده بود. پسرک با لحن بچگانه و کنجکاو از مادرش پرسید: مامان مگه امام هادی امام نبوده! پس چرا هیئتش اینقدر خلوته...

***

امروز در سالن سیدالشهدای هفت تیر همایشی است با عنوان "ما دلواپسیم" با حضور اساتید برجسته و نیز کار کشته های سیاست با موضوع "نقد توافقنامه ژنو". دوست داشتم شرکت کنم اما کمیت دلم لنگ میزند. برحسب وظیفه هم باشد تعظیم شعائر مکتب تشیع چیز دیگری است. بر حسب دل هم باشد، دلی که در کوچه پس کوچه های سیاست چشم بر دهان دیگران دوخته چه جایی بهتر از عزای صاحب جامعه کبیره...

باید همچو متکدیان سمج و بی آبرو و البته کار بلد شهر سامره گام به گام همراه شد پشت سر عزاداران غریب شهر سامره تا نگاهی کند صاحب عزا بر این مسکین وامانده. نگاهی که توام است با بصیرت و قناعت و ... نگاهی از دریچه چشمان مهربان امام جان، امام نقی...

تقدیم به محضر امام هادی(علیه السلام)

دوباره باز سروده دلم امام هادی را

همان امامی که زنده کرد نام هادی را

 

کانهُ شهاب نه، ماه در دل شب

منور نمود دل خشکیده و سیاه مرا

 

تو ای چشمه ی هدایت جلوه امید

نگاه کن حقیر را، بنده هادی را

 

زیارت جامعه میان رواق بلندت

فزون نعمت است عبد عاصی را

 

کبیره خوان شدم از نام زیبایت

نقی کند مست چهره ساقی را

بهانه کند دل من گدایی شهر تو را

دوباره باز سروده دلم امام هادی را...

التماس دعا

مــجــاهـــد:

1: دیروز صحبت های آقای جنتی تو نماز جمعه متفاوت بود با نماز جمعه های دیگر، یک جورایی بوی غربت میداد صدای سرباز امام خامنه ای...

خیلی بیشتر از الباقی مسئولین دوستش دارم. ماشالا خار چشم دشمنان صاحب الزمان شده. خدا از عمر معاندینش بکاهد و به عمر پر برکتش بیافزاید.

2: اگه تمام وبلاگ نویسان بسیجی، همۀ اونایی که مدعی اند سرباز امام خامنه ای هستند به وظایفشان درست عمل کنند در فضای سایبر چه اتفاقی می افته؟

3: یک کاری داره کلید میخوره مربوط به پ.ن2 ، ایشالا جواب بده. به کمک همه ام احتیاج هست، زیاد. هر کی پا کار بود یا علی بگه. 

  • مجاهدین اسلام