روی سیاه دیگ
به دلیل اینکه ما برحسب وظیفه می نویسم و نه دل، بنابراین مطلبی را که در مورد اربعین و انتقادهایی که از معجزۀ اربعین کربلا آماده کرده بودم را به آینده موکول میکنم و مینویسم از شیخی که ما به اشتباه فکر میکنیم اطرافیانش از او سواستفاده میکنند و این شیخ دلسوخته!!! نمی خواهد خانواده خود را از رها کند تا از انقلاب دور شوند.
اما اشتباه همین جاست. او و اطرافیانش یعنی همسر و فرزندان و اعضای دفتر و سایت ایشان که هر از چند گاهی مطلبی را روی خروجی پایگاه اطلاع رسانی شیخ قرار می دهند تا او را همان مرد دوران دور نشان دهند همگی با هم از یک کرباسند.
به اصطلاح اصلاح طلبان را چه کار با شیخ، اگر این شیخ خواب آلود این مصلحین را از اطرافیان خود بداند که حساب کار مشخص و اگر نداند که حرف این مطلب هم همین است راحت تر میشود پی برد به اهداف این خاندان.
صحبت در مورد شخصی است که همسر وی که از شجاع ترین زنان باید او را خواند! اولین و شاید تنها کسی بود که مستقیم مردم را به اغتشاش و آشوب در سال 88 فراخواند و گویا شیخ ما در خواب و رویای دیدن امام به سر میبرد.
دختر او در تجمع ونک در حال چرت و پرت گفتن بر علیه نظام رویت شد، فیلمش هست! و فلانی در فلان تجمع فائزه را دید و آن یکی در فلان جلسه دید و... و بالاخره آقاسعید در شهر ری!!! که البته این هم فیلمش هست.
محمد(از بستگان نزدیک) ایشان به یکی از هم پیاله ای های خود گفته بود باید رهبری را به هن و هن بیاندازیم!!! (قبل از انتخابات88)
در آن گیرو دار و بگیر وببند آقا مهدی دیزی خور ایشان به فرنگ سفر میکند. آن هم انگلیس مظلوم. بالاخره میآید و یاسر کوچولو و آبجی به استقبالش میروند و سلام شیخ را به او میرسانند. باید این اوباش حرام خور، دزد و محارب دستگیر میشد تا یکی از وثیقه های میلیاردی شیخی که حالا دیگر به ضرب و زور سایت های معلوم الحال و ایضا عمامه به سرهای قبیله گرا و حزب گرا آیت الله شده بود رو میشد. خلاصه مهدی جان مفت خور و البته پر خور به دلیل عارضه قلبی از اوین به بیمارستان دی منتقل میشود و شیخ آیت الله شده هر روز به بیمارستان رفته و از احوال نخبه اش جویا میشد. گور بابای مریضهایی که به خاطر تدابیر شدید امنیتی باید همه روزه متحمل رویت جمال نه چندان خوشایند شیخ و خانواده زیاده گو و زیاده خواه شیخ میشدند.
بگذریم. برویم سر اصل مطلب. این خانواده انقدر خرابکاری کرده اند که بادیدن ریخت یکی از آنها رگ ایرانی و اسلامی بودن ما باد کند.
حالا با درگذشت آچار فرانسه انقلاب، همان شخصیت نجیب و دوست داشتنی و البته بدون حاشیه، رئیس محبوب خبرگان آیت الله مهدوی، شارلاتان ها و کم فروشانی در پی این هستند تا دیگ روسیاهی را جای دیگ مسی و خوشرنگ در بازار مس فروش ها در پاچه جماعتی کنند. شاید بتوان گنجشک را رنگ کرد و جای قناری فروخت اما پیرمرد فرتوت و خواب زده و خانواده از دست داده را نمیتوان جای عالمی مظلوم و یاور رهبری به خورد این ملت داد.
چرندیات ایشان در نمازجمعه 88 و قبل تر از آن نامه سرگشاده ایشان به رهبری و مهملاتی که به امام میبندند با سند رویا گوشه ای از تفکر ضد ایرانی و لندن پسند این شیخ است که دندان تیز کرده بر کرسی ریاست خبرگان.
درست است در نهضت امام این شیخ از سابقون است اما در ولایت مداری بعد از امام، هویدا کرده است داستان جمل را و شخصیت هایی در کنار ایشان عبدالله زبیر را.
این جماعت جماران نشین دارند با خیال راحت کار تیلیغاتی می کنند زیر سایه دولت تمدید و امید و ما نظاره گریم جای اینکه پنجه ای شویم بر حنجره اینها چرا که زیر پرچم علی هستند و گوش به فرمان معاویه...
پ.ن1: بقدری سوتی و خرابکاری دارند این خانواده که ما بتوانیم بارها و بارها رد و توبیخشان کنیم.
پ.ن 2: آقای مهدوی کنی و امثال ایشان چه کاری انجام داده اند که ما دوستشان داریم و مقبولند و یا چه کاری انجام نداده اند؟ منظور اینکه ما خواهان جمع و وحدت هستیم فرقی نمی کند رفسنجانی باشد یا منتظری، مشکینی باشد یا مهدوی، ایکس باشد یا ایگرگ. ملاک رعایت اصول و حفظ منافع نظام اسلامی است در همه حال.
پ.ن3: حالا که باید از عظمت راهپیمایی اربعین و دستپاچگی غرب نوشت و همینطور از محبوبیت و اقتدار حاج قاسم های سلیمانی، باید بپردازیم به حماقت های برخی! همچون شیخ آیت الله شده و یا سید غیر صادق همان مرجع انگلیسی...
و
ما برای مقابله با تفکر سرمایه داری(خاندان هاشمی) ، منزوی کردن ولایت فقیه(شیرازی ها) جدایی دین از سیاست(انجمن حجتیه) شمشیر را از رو بسته ایم.
بروند به کسب و کار و تحصیلشان برسند یاران سست عنصر عصر ما...
غفرالله لی و لکم
علی مدد
- ۸ نظر
- ۲۶ آذر ۹۳ ، ۱۹:۰۴