مجاهدین اسلام

...وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْراً عَظِیماً

مجاهدین اسلام

...وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْراً عَظِیماً

مجاهدین اسلام

فضّل الله المجاهدین بأموالهم و أنفسهم علی القاعدین درجه، و کلا وعد الله الحسنی، و فضّل الله المجاهدین علی القاعدین أجراً عظیماً. سوره نساء، آیه ی 95

اینجا خاکریزی است برای دفاع از حریم ولایت.

آیه 95 سورۀ نساء از اون کارهای تبلیغاتی خداست. تبلیغات برای ساختن یک فرهنگ، فرهنگی که حالا ما اسمش رو گذاشتیم روحیۀ جهادی...

همان فرهنگی که دشمن شبیخون زده بهش. تجاوز کرده بهش. چون بهتر از ما فهمیده چه سعادتی در گروی این فرهنگ است.

آری ما با شیطان طرفیم، نه صرفاً یک کشور به نام آمریکا و ایادیانش. بهتر از من و تو تفاسیر را مطالعه میکنند در پژوهشکده های استراتژیکیشان.

چه بصیرتی داشت، پیر جماران. روحت شاد روح الله کبیر. براستی که شیطان بزرگ با ما، با ایران اسلامی در تقابل است...

برادر بسیجی، تویی که خود را جهاد گر میدانی، روی قبر مختار این آیه هک شده است...

باشد که سرانجام ما هم پیوستن به خدا باشد با جهاد با شهادت ...
.
.
.
.
عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است/
دادن سر نه عجب داشتن سر عجب است...
.
.
.
مرگ بر آمریکا یک اصل اعتقای است برای ما و به نوعی باوری است دینی مبنی بر اندیشه های عاشورایی.

۲ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

سلام خدا...

مجاهدین اسلام | دوشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۳، ۰۴:۵۱ ب.ظ

اللهم رب شهر رمضان...

 

درب بزرگ سبز رنگ بسته شد. دربی سنگین، باوقار و با صلابت. جمعیتی پشت در مانده اند با ظروفهای معمولا پلاستیکی و در ابعاد مختلف در دست و بعضا دست خالی.

عاقل مردی نورانی از بالای در به جمعیت میگوید، اجازه دهید سینه زنان  پذیرایی شوند و بعد انشالله به شما هم میرسد. پیرزنی در آن هیاهو خطاب ب مرد نورانی گفت: غذا چی چی هست؟ جواب شنید: قیمه!

 

تعدادی از دست اندرکاران هیئت که حکم سرپایی(کسانی که غذا میدهند در هیئت) را داشتند از لای جمعیت به درب رسیدند و رفتند داخل و کسی نتوانست اضافه بر سازمان وارد شود. چون آن عاقل مرد با صفا کاربلد بود.

سفره های سفید پارچه ای درچند ردیف پهن شدند و عزاداران همه نشستند و آرام آرام مشغول شدند.

در میان حسینیه مرد ژنده و چرک پوشی به همراه چند پسربچۀ قد و نیم قد را بردند یک گوشه ای از حسینیه نگه داشتند. چشم هایم را ریز کردم تا متوجه شوم قضیه چیست. دست هر کدامشان یک یا دو ظرف غذا بود. شبیه به کارتن خوابها بودند.

جمعیت کم کم داشت ترک میکرد حسینیه را و تعدادی غذا اضافه مانده بود برای سرپایی ها

افراد پشت درب هم کم کم نا امید شدند و فهمیدن با این جمعیت غذایی اضافه نخواهد ماند و دوتا دوتا و تک تک رفتن...

تقریبا حسینیه خلوت شده بود. آن مرد چرک پوش و فرزندهای کرکثیفش با عجله هر باقیمانده غذایی را داخل نایلونهایی که برای کفش عزاداران تهیه شده بود میریختند. نان و سبزی و برنج و ... قروقاطی و با عجله...

شاید غذای چند روز یک خانواده و شاید چند خانواده آواره تامین میشد. نوش جانشان.

***

حالا ده روزیست سفره پهن شده و من پشت درب مانده ام. دربی که هنوز هم باز است و حتی آن پیرمرد نورانی را هم ندارد. چندین ملک بال دار احاطه ام کرده اند و با تشریفات استقبال میکنند. اما من روی ورود ندارم. وضعیتم از آن کارتن خواب چرک پوش هم بدتر است. تازه فهمیدم اینجا ده روزی است سفره پهن است.

 

همانند آن تاجری که کشتی هایش غرق شده. همانند آن کودک کار، همان فال فروش چهاراه که قدش به آستانه شیشه ماشین نمی رسد نگاه ملتمسانه دارم بر تو ای بانی خوبی ها. اجازه میخواهد از تو موجود دوپای چرک پوش. همویی که بیست و اندی سال است زیر بار دنیا مانده...

 

 

اجازه میخواهد تا لقمه ای بگیرد از سفره شما از میان ته مانده های غذای میهمانانتان. میشود به کنیز ربابتان بگویید از آن دانه های برنجی که از دهان جناب علی اصغر میریزد دانه ای به من هم بدهد؟ فقط یک دانه...

آه خدای من، تمام شهر آمده اند حتی کارتن خوابها و به ظاهر آواره ها و من جامانده ام و هنوز آرزوهای بلند مرا ترغیب میکند که به سال بعد دلخوش کنم...

همه آمده اند به شهر تو و من تنها در شهر خودم مانده ام...

د س ت م ر ا ه م ب گ ی ر

 

 

پ.ن1: استدعا دارم تو این شبها دعا کنید برای یکی از عزیزان و آشنایانم، شخصی که عاشق خداست، و با میگرن دست و پنجه نرم میکند. انصافا هر جا دلتون شکست از امام رضا بخواهید نگاهی کند به دوست من مثل همیشه...

 

پ.ن2: عده ای همایشی به پا کرده اند با نام "دل آرامیم" شاید تو جواب دلواپسان! پیشنهاد میکنم یک همایش عمومی با دعوت از عموم برپا کنند شاید آنموقع باید بهشان گفت "دلاراییم"

مخصوصا اگر لباس سبز و بنفش بپوشند!!!

پ.ن3: وفات مادر مومنین نه، مادر خوبیها، مادر ام ابیها، مادر وفا و مهربانی، تسلیت.

جا دارد پژوهشی شود که چرا نام زیبای "خدیجه" در انتخاب اسم برای دختران شیعه، جایش را داده به هورام و وانوشه و نیوشا و مارال و کوفت و زهره مار و....

 

 

 

شمیم اهل نظر را به هر کسی ندهند

صفای وقت سحر را به هر کسی ندهند

کجاست دیده ی روشندلان باطن بین

نگاه نیک نظر را به هر کسی ندهند

تو بی هنر ! که به فکر و خیال دل بستی

معطلی ، که هنر را به هر کسی ندهند

ادب ، نیاز اساسی سالکان ره است

رموز طی سفر را به هر کسی ندهند

چه داغها ، چه بلاها ، چه رنجها باید

یقین که سوز جگر  را به هر کسی ندهند

شنیده ام ز بزرگان معرفت یاران

خلوص و دیده ی تر را به هر کسی ندهند

کسی که اهل شهادت نبود نا اهل است

بدان که میل خطر را به هر کسی ندهند

قسم به راهب نصرانی و سه ساله ی شام

طواف کعبه ی سر را به هر کسی ندهند

سوی حسین به فردای محشر ای یاران

جواز و اذن گذر را به هر کسی ندهند

دعای عهد بخوان رجعتی اگر خواهی

که درک صبح ظفر را به هر کسی ندهند

 

شاعر : سید محمد میر هاشمی

  • مجاهدین اسلام

رمضان الرئوف

مجاهدین اسلام | يكشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۳، ۰۱:۴۸ ب.ظ

اللهم رب الشهر رمضان...

رمضان از دیدگاه امام خامنه ای

ماه رمضان از اون ماههای پر طرفدار خداست. شبیه ماه محرم. از اون ماههایی که هم آدم خوبا دوست دارنش و هم آدم بدا.

شاید به خاطر اینه که جناب ابلیس لعنتی دست و  بالش بسته است تا دل خرابی چون دل من بتونه نفسی بکشه و تو این سی روز فقط با نفس خودش مبارزه کنه، نفسی که برای خود ابلیسی شده...

چقدر باید خداروشکر کرد برای اینکه اجازه داده یک بار دیگه تو این ماه نفس بکشیم؟ گاهی اوقات میگم صفت ستارالعیوبی خدا بیشتر از هر صفتی شامل حالم شده اما وقتی همچین شرایطی رو میبینم میفهمم فراتر از ستاریت است. صفتی که هم شامل ستاریت میشه و هم شامل بهره مندی، مثل بنده های خوب خدا. صفت رئوفیت خداست که اوج رحمانیتش هست. صفتی که شاه و گدا رو باهم دعوت میکنه سر سفره.

رئوف در معنا یعنی انتها و بالاترین نقطه از قله رحمانیت خدا. و چه کسی میدونه که اوج مهربونی خدا یعنی چی؟

و من خراب و آلوده از سر کاسه لیسی سفره این ماه هم که شده ناخداگاه به دنبال مظهر این صفت میروم.

 

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا المرتضی... ایها الامام رئوف...

همان امام رئوفی که هرچه رضایت است در زندگی ما از ناحیه مقدس ایشان است، چه بخواهیم و چه نخواهیم. چه بدانیم و چه ندانیم.

همان امامی که به درستی، اوج قله مهربانی خداست. امام بزرگواری که ماههاست در انتظار پابوسیش هستم.

آه از این دل سیاه ولی پر درد. دلی که آرزو دارد وقتی نام ثامن الحجج را میبرد یکبار هم شده بخاطر وصل بشکند نه خجالت و دلتنگی...

امام مهربان، با نام تو قدم گذاردم بر این میهمانی هر چند لایق نیستم. اما حکایت امثال ما حکایت مفضل و دوستانش است در زمان جد شما حضرت صادق(ع). همان کفتر بازانی که مرام گذاشتند برای امام خویش هرچند به اسم و رسمشان به ظاهر در شان امامشان نبود...

علامه از رئوف میگوید.

من الواط، هرچند فاصله دارم با شما و این ماه خوب اما آرزو دارم جانبازی کنم به پای شما و حریم شما زیرا شنیده ام زوزه آن حرامیان داعشی را که خط و نشان کشیده اند برای حریم شما....

ظاهرا هر کشوری را بهر کاری ساختند!        کار ما ایرانیان دفع بلا از کربلاست...

......................... .

پ.ن1: ما را به دعا کاش نسازند فراموش/ رندان سحر خیز که صاحب نفسانند

فرا رسیدن ماه ضیافت الهی بر شما و خانواده محترم مبارک.

عازم یک سفرم/ سفری دور به جایی نزدیک/ سفری از خود من تا بخودم/ مدتی هست نگاهم به تماشای خداست و امیدم به خداوندی اوست...

پ.ن2:سرانجام وارد خانه جدید شدم کوچ از بلاگفا به بلاگ. جایی که هم مذهبی تر است و هم امکانات بیشتری دارد. به امید آنکه خانه قبر هم برایمان هم مذهبی تر باشد از دنیا و هم امکاناتش بیشتر.

پ.ن3: آقای روحانی، از اینکه به همراه برخی از وزرا و مدیران دولت بنفشتان به جای استفاده از تریبون و منبر از شبکه های اجتماعی استفاده میکنید متاسفم. و بازهم یاد خاطره تلخ ازدیاد کاندیداهای انشاالله اصولگرا و هوادارن خود مجتهد انشالله حزب الهی!

  • مجاهدین اسلام