سال فاطمی 94
یا مقلب القلوب...
این سال جدیدی که شروع شده برای من چندتا ویژگی داره، جدا از مسائل منحصر به فرد زندگی شخصی.
به لطف مادر آبها شروع این سال بین دو سفر پربرکت قرار گرفت برای من. یکی راهیان نور که دو روزی میشه برگشتم و دیگری جهادی که باید سه روز دیگه اعزام بشیم.
هرچند راهیان نور خیلی لوث شده و مثل قدیما نیست. به لطف مجانی بردن های سپاه و شهرداری و زورکی بردن های آموزش و پرورش، و اینها یعنی اون صفای قدیم دیگه نیست. فکه ای که امسال من دیدم شبیه به آثار باستانی بود که عده ای توریست داشتن بازدید میکردن و اروند هم با آن بازارچۀ بنجول فروشی اش دست کمی از یک منطقه تفریحی نداشت...
خدا خیر دهد حاج حسین یکتا را، پدر آمرزیده نجات داد ما را در شلمچه.
همین قدر بگویم که دور اینگونه راهیان رفتن را برای همیشه یک خط قرمز کشیدم.
یاد اربعین بخیر، در کنار تمامی بی وفایی های حج و زیارت و ناتوانی نیروی انتظامی در مرز ها و سردرگمی مردم در آنور مرز و بدتر از همه وجود انسانهایی ژولیده، سیگاری، شلوار کردی پوش که غالبا با کله هایی چرک گرفته از زخمی که به اندازۀ یک کف دست بود و متاسفانه ایمان داشتند به اینکه بیشتر از همه امام حسین را می شناسند و بیشتر از همه به او ارادت دارند... اما تمامی این معضلات له میشد زیر پای برهنۀ آن نوجوان 14 یا 15 سالۀ عراقی که مادربزرگش را روی ویلچر گذاشته بود و هل میداد. لحظه ای نگاهم به چرخ های بزرگ و براق ویلچر افتاد که پاهای برهنۀ کوچکی او را به حرکت در آورده است. گویی گردش زمین و الباقی اجرام آسمانی با محوریت این پای برهنۀ کوچک که زائر حسین بن علی است با این نظم به حرکت در آمده است.
خصوصی: این مطلب خلاصه سه صفحه بود، دلیلی ندیدم برای اینکه همش نوشته بشه...
پ.ن1: انشالله هرکسی این ایام رو عید میدونه برای عید دیدنی بیاد خونۀ ما، همون خیمۀ عزای زهرا(س)...
پ.ن2: ایکاش میدیدن و بعد میفهمیدن فعالان فرهنگی اینیستا وایبر واتساپ و کوفت و زهره مار که این فعالیت ها هیچ تاثیری در راهیان و جهادی و بی حجابی و امام زمانی شدن جامعه نگذاشته...
و اما آخر: شهدای سال 94 من، مردان افغانی تیپ شهدای فاطمیون هستند.
- ۰ نظر
- ۰۱ فروردين ۹۴ ، ۱۰:۰۸